loading...
آخرالزمان
آخرین ارسال های انجمن
فاطمه بازدید : 471 چهارشنبه 07 مرداد 1394 نظرات (0)

منبع : اختبار 

توضیحات نرم افزار: موسسه آموزش عالی آزاد چتر دانش در راستای یاری رسانی به دست اندرکاران و علاقه مندان مسائل حقوقی و با هدف امکان دسترسی فوری و آسان به قوانین بدون نیاز به استفاده یا همراه داشتن کتاب های سنگین قانون ، با بهره گیری از فناوری روز جهانی ، تازه ترین خدمت فرهنگی خود را پیشکش قضات ، وکلای دادگستری ، مشاوران حقوقی ، دانشجویان رشته حقوق و… می نماید.
نرم افزار «قوانین همراه»هم آورده ای کامل از قوانین پرکابرد قضایی است که در قالبی جذاب ، زیبا و با امکانات فراوان ، به کاربر اجازه می دهد تا در هر زمان و مکان و موقعیتی ، به مواد قانونی مورد نیاز ، دسترسی یابد.

برخی از امکانات
۱-طراحی نرم افزار در ۲ قالب آبی و قرمز برای سلیقه های مختلف
۲-دسته بندی قوانین (حقوقی، کیفری، اداری، ثبتی)
۳-فهرست بندی قانون ها (فصل،بخش،مبحث و…)
۴-امکان نشانه دار کردن قوانین پرکاربرد برای دسترسی آسان و سریع
۵-امکان جستجو در بین و مواد
۶- امکان اضافه نمودن یادداشت،نکته یا شرح برای هر ماده
۷-امکان نشانه دار(ستاره دار) کردن مواد پرکاربرد برای دسترسی آسان و سریع
۸-امکان ارسال مواد قانونی به دیگران از طریق پیامک،ایمیل،شبکه های اجتماعی و …
۹-امکان انتخاب قلم ، اندازه قلم و وسط چین کردن متون
۱۰-امکان تنظیم کردن فاصله بین خطوط و فاصله حاشیه ها برای خوانایی بیشتر
۱۱- تغییر حالت نوشته ها و پس زمینه به حالت روز،شب و سپیا برای پیشگیری از خستگی چشم در هنگام مطالعه
۱۲-امکان پرش از یک ماده به ماده مورد نظر
۱۳-امکان رجوع به آخرین مطلب مطالعه شده
۱۴-دارای راهنمای مناسب برای آشنایی با قسمت های مختلف نرم افزار
۱۵-امکان بروز رسانی نرم افزار و اضافه شدن قوانین جدید به صورت رایگان

برخی از قوانین موجود در نرم افزار
قانون اساسی-قانون مدنی-قانون آیین دادرسی مدنی-قانون تجارت-لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت-قانون مجازات اسلامی جدید-قانون مجازات اسلامی قدیم-کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی (‌تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده)-قانون آیین دادرسی کیفری جدید-قانون آیین دادرسی کیفری قدیم-قانون آیین دادرسی جرائم نیروهای مسلح و دادرسی الکترونیکی-آیین نامه دادگاهها و دادسراهای انقلاب-قانون جرایم رایانه ای-قانون امور حسبی -قانون اجرای احکام مدنی-قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری-قانون اعسار-قانون افراز و فروش املاک مشاع-قانون مالیات های مستقیم-قانون حمایت خانواده-قانون ثبت اسناد و املاک-قانون ثبت احوال-سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران-قانون مبارزه با پولشویی-آیین نامه اجرایی قانون مبارزه با پولشویی -قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری-قانون شهرداری- قانون کار-قانون تأمین اجتماعی-قانون ییمه بیکاری-قانون وکالت-قانون نحوه انتشار اوراق مشارکت-قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران- قانون برگزاری –مناقصات-قانون شورای حل اختلاف-قانون صدور چک-قانون نظارت بر رفتار قضات- قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی-قانون مبارزه با قاچاق انسان-قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح-قانون پیش فروش ساختمان-قانون تملک آپارتمانها-قانون مطبوعات -قوانین و مقررات روابط موجر و مستاجر و …


فاطمه بازدید : 379 شنبه 22 تیر 1392 نظرات (0)
زنهار اى جان برادر! تا حديث‏بيمارى روح را سهل نگيرى، و معالجه آن را بازيچه‏نشمارى، و مفاسد اخلاق رذيله را اندك ندانى، و صحت روح را به صحت‏بدن قياس‏نكنى.
و چگونه عاقل چنين قياس كند، و حال آنكه مقصود از صحت‏بدن از براى‏كسانى كه از روح و صلاح و فساد آن فراموش كرده‏اند، نيست مگر زندگانى پنج روزه‏دنيا، و زيست كردن در اين عاريت‏سرا.

و بر مرض آن مفسده‏اى مترتب نمى‏شود مگربازماندن از لذات خسيسه جماع و غذا و امثال اينها.و اما اخلاق ذميمه كه بيمارى روح‏از آنها است، باز مى‏دارد آدمى را از رسيدن به لذت سعادت ابد، و پادشاهى سرمد.وهر يك از آنها پرده‏اى است ظلمانى، كه مانع «اشراقات‏» (35) انوار الهيه، و عايق فيوضات «نفحات‏» (36) رحمانيه است، 
و مسامحه در معالجات آنها آدمى را به هلاكت دائمه وشقاوت ابديه مى‏رساند.و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانى‏ابدى و حيات حقيقى است.


و بعد از آنكه ساحت نفس انسان از اخلاق ناپسند، پاك، و به صفات ارجمند به‏ترتيب مقرر آراسته گردد، مستعد قبول فيضهاى غير متناهيه «رب الارباب‏» ، (37) بلكه به‏سبب آن رفع حجاب مى‏شود.و صور جميع موجودات در آئينه دلش ظاهر مى‏شود،و در اين هنگام موجودى مى‏شود تام الوجود، ابدى الحيات، «سرمدى البقا» ، (38) قامتش‏سزاوار خلعت‏خلافت الهيه، و «تاركش‏» (39) لايق تاج سلطنت و رياست معنويه.و مى‏رسدبه بهجتها و لذتهائى كه هيچ ديده مانند آن نديده، و به خاطر هيچ آفريده نگذشته.
و از اين رواست كه سيد رسل - صلى الله عليه و آله و سلم - فرموده:
«لو لا ان الشياطين يحومون على قلوب بنى آدم لنظروا الى ملكوت السموات و الارض‏»
يعنى:
[i]«اگرنه اين مى‏بود كه لشكر شياطين اطراف دلهاى بنى آدم را فرا گرفته‏اند، هر آئينه مشاهده مى‏كردند حقايق موجودات «عوالم علويه و سفليه‏» (40) را، و مطلع مى‏شدند بر آثار قدرت كامله حق - سبحانه و تعالى - در آنها» . (41)[/b]


همچنان كه تطهير نفس از جميع صفات خبيثه، مورث رفع جميع «پرده‏هاى ظلمانيه‏» ، (42) و كشف حقايق جميع موجودات امكانيه مى‏گردد.

و همچنين ازاله بعضى ازآنها نيز باعث صفائى و روشنايى در نفس مى‏شود.و بالجمله به قدرى كه آئينه نفس اززنگ كدورات عالم طبيعت پاك مى‏شود صور موجودات عوالم قدس در آن ظاهرمى‏گردد، و به همان مقدار سزاوار بساط قرب پروردگار مى‏شود.



مفاسد بيمارى نفس و فوائد صحت آن و به اين سبب خاتم انبياء - صلى الله عليه و آله‏و سلم - فرموده‏اند:
«ان لى مع الله حالات لا يحتملها ملك مقرب و لا نبى مرسل‏» . (43)
يعنى:
«مرا با خداى حالاتى چند است كه هيچ ملك مقربى و پيغمبر مرسلى طاقت و توانائى آن را ندارد» .
و هر كسى كه در مقام سلوك راه سعادت باشد، و مراقبت از احوالات خود نمايد،به قدر استعداد و قابليت‏خود بر مى‏خورد به آنچه مى‏رسد به او از الطاف ربانيه وفيوضات رحمانيه، و ليكن فهم ما ادراك فوق رتبه خود را نمى‏كند اگر چه بايد از بابت‏ايمان به بعثت، تصديق و اقرار به آن نمايد.همچنان كه ما ايمان داريم به نبوت و خواص‏پيغمبرى و ليكن حقيقت آنها را نمى‏شناسيم.و عقول قاصره ما احاطه به كنه آنهانمى‏كند، چنانچه احاطه ندارد جنين به عالم طفل، و طفل نمى‏داند عالم مميز را، و مميزعامى نمى‏فهمد عالم علماء را، و علماء نمى‏شناسند عالم انبياء و اولياء را.


و به حكم عنايت ازليه درهاى رحمتهاى غير متناهيه الهيه بر روى هر كسى گشاده، وبخل و «ضنت‏» (44) از براى احدى نشده، و ليكن رسيدن به آنها موقوف است‏به اينكه آئينه‏دل صيقل داده شود، و از كدورات عالم طبيعت پاك شود، و زنگ اخلاق ذميمه از آن‏زدوده گردد.پس حرمان از انوار فيوضات الهيه، و دورى از اسرار ربوبيه، نه از بخل‏مبدا فياض است، «تعالى شانه عن ذلك‏» (45) بلكه از پرده‏هاى ظلمانيه ذمايم صفات وعوايق جسمانيه است كه بدن آدمى را احاطه نموده است.
هر چه هست از قامت ناساز بى‏اندام ماست‏ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست‏و مخفى نماند كه آنچه از علوم و معارف و اسرار كه آدمى به واسطه تطهير نفس وتصفيه آن مى‏فهمد، نه مانند اين علومى است كه از «مزاوله‏» (46) كتب رسميه و ادله عقليه‏گرفتاران عالم طبيعت و محبوسان زندان و هم و شهوت مى‏فهمند، بلكه آنها علوم‏حقيقيه نورانيه‏اند كه از انوار الهيه و الهامات حقه ربانيه مستفاد شده‏اند.و چندان ظهورو جلا و نورانيت و صفا از براى آنها هست كه قابل شك و شبهه نيستند، و اين علمى‏است كه حضرت فرمودند:
«انما هو نور يقذفه الله فى قلب من يريد» . (47)
«يعنى: علم، نورى است كه حق - تعالى - مى‏افكند آن را در هر دلى كه مى‏خواهد».
و حضرت امير مؤمنان - عليه السلام - دركلمات بسيار، اشاره به اين علم فرموده‏اند، و از آن جمله در وصف راستين از علمامى‏فرمايند:
«هجم بهم العلم على حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، و استلانوا ما استوعره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلى‏» (48) .
يعنى:
«علم به ايشان هجوم آورده است، ايشان به بصيرت و بينائى و به‏حقيقت روح و يقين رسيده‏اند.و نرم و آسان شده است از براى ايشان، آنچه سخت ومشكل است‏بر ديگران از اهل عيش و تنعم در دنيا، و يار و انيس شده‏اند، آنچه‏وحشت مى‏كنند از آن جاهلان، و زندگانى مى‏نمايند در دنيا به بدنهايى كه روح آنهاتعلق به عالم اعلى دارد» .
و در مكان ديگر مى‏فرمايد:
«قد احيى عقله، و امات نفسه، حتى دق جليله، و لطف غليظه، و برق له لامع كثير البرق، فابان له الطريق، و سلك به السبيل‏» . (49)
يعنى:
«زنده كرد دل خود را و ميرانيد نفس خود را، تا آنكه ناهموارى و درشتى او لطيف و هموار شد. و درخشيد از براى او نورى درخشنده.پس ظاهر و هويدا كرد از براى او راه حق را، وبرد او را در راه، تا رسانيد او را به مطلوب‏» .


وليكن، مادامى كه صفحه دل از نقوش اخلاق ذميمه پاك نگردد، اين قسم علم ومعرفت در آن مرتسم نشود،
زيرا كه علوم و معارف، عبادت باطنى است، همچنان كه‏نماز، طاعت ظاهر است.و همچنان كه تا ظاهر از جميع نجاسات ظاهر، پاك نباشد نمازصحيح متحقق نمى‏شود، همچنين تا از باطن، جميع نجاسات باطنيه را كه صفات خبيثه‏است زايل نكنى، نور علم صحيح مبرا از شوائب شبهات بر آن نمى‏تابد.و چگونه‏مى‏تواند شد كه دل ناپاك، منزل علوم حقه شود، و حال اينكه افاضه علوم بر دلها ازعالم «لوح محفوظ‏» (50) به وساطت ملائكه مقدسه است كه وسائط فيض الهى هستند. 


. تابش‏ها، درخشش‏ها
36. نسيم‏ها.يعنى: مانع تجليات نسيم رحمانى است.
37. مراد ذات حق است‏به اعتبار اسم اعظم و تعين اول، كه منشا تمام اسماء، و صفات است.فرهنگ معارف‏اسلامى، ج 2، ص 901.
38. هميشه زنده و جاودان، باقى.
39. تارك به معناى سر، و فرق سر است.
40. مراد از «عالم سفلى‏» عالم ماده و طبيعت ناسوت است.و مراد از «عالم علوى‏» عالم ماوراء طبيعت، و عالم‏ملكوت و جبروت است.
41. بحار الانوار، ج 70، ص 59، ح 39.
42. مراد تاريكى‏هائى است كه در اثر گناه، روى قلب انسان احساس مى‏شود.
43. بحار الانوار، ج 82، ص 243. (در مصدر بجاى «لا يحتملها» كلمه «لا يسعنى‏» ذكر شده)
44. دريغ.
45. خداوند - متعال - بالاتر و برتر از آن است كه محروميت افراد از انوار فيض الهى را به او نسبت داد.
46. ممارست.
47. بحار الانوار، ج 1، ص 225، ح 17
48. نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1158، حكمت 139.
49. مدرك فوق، ص 692، خطبه 210.
50. او همان لوحى است در نزد خداوند، كه از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، و همه حقايق‏عالم و حوادث آينده و گذشته در آن درج است.در مقابل آن، لوح «محو و اثبات‏» است كه امورات نوشته در آن باتوجه به شرائط و موانع، قابل تغيير است.ر ك: تفسير نمونه، ج 21، ص 9 و ج 10، ص 241.و بحار الانوار، ج‏57، ص 375.و حق اليقين علامه شبر، ج 1، ص 78.و اسفار، ط قديم، ج 3، ص 62.

ادامه دارد . . .
 
فاطمه بازدید : 447 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

اگر خواهى خود را بشناسى، بدان كه: 

هر كسى را از دو چيز آفريده‏اند: يكى اين بدن‏ظاهر، كه آن را تن گويند، و مركب است از: گوشت و پوست و استخوان و رگ و پى وغير اينها.و آن از جنس مخلوقات همين عالم محسوس است، كه عالم جسمانيات‏است.و اصل آن مركب از عناصر چهارگانه است كه «خاك، آب، باد و آتش‏» است، وآن را به همين چشم ظاهرى مى‏توان ديد.


و يكى ديگر «نفس‏» است كه آن را روح و جان و عقل و دل نيز گويند، و آن‏جوهرى است «مجرد» (10) از عالم ملكوت، و گوهرى ست‏بس عزيز از جنس فرشتگان و «عقول قادسيه‏» ، (11) و درى است‏بس گرانمايه از سنخ مجردات، كه خداى - تعالى - به‏جهت مصالحى چند - كه شمه‏اى از آن مذكور خواهد شد - به قدرت كامله خود ربطى‏ميان آن و اين بدن ظاهرى قرار داده و او را مقيد به قيد علاقه اين بدن و محبوس درزندان تن نموده، تا وقتى معين و اجلى موعود، كه قطع علاقه نفس از بدن مى‏شودرجوع به عالم خود مى‏كند.


و اين نفس را به چشم ظاهر نتوان ديد بلكه ديده نمى‏شود مگر به بصيرت باطنيه.وهر گاه حديث نفس يا روح، يا جان، يا دل، يا عقل مذكور شد همين جزء اراده مى‏شود،بلكه هرگاه انسان و آدم نيز گفته شود، به غير از اين، چيز ديگر مراد نيست، زيرا - چنانكه مذكور خواهد شد - حقيقت انسان و آدمى همين است. 
پس بدن، آلتى است از نفس كه بايد به آن حالت‏به امورى چند كه مامور است قيام‏نمايد.


و بدان كه: شناختن حقيقت «بدن‏» ، امرى است‏سهل و آسان، زيرا دانستى كه آن ازجنس ماديات است و شناخت‏حقايق ماديات، چندان صعوبتى ندارد.و اما «نفس‏» ، چون كه از جنس مجردات است‏به حقيقت او رسيدن و او را به كنه، شناختن در اين‏عالم ميسر نيست، - رو مجرد شو مجرد را ببين - 

و از اين جهت‏بود كه بعد از آنكه‏حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - شرح حقيقت او را خواستند حضرت بيان‏نفرمود، خطاب رسيد كه:


«و يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربى‏» (12) 
يعنى: «از تو از حقيقت روح سئوال‏مى‏كنند، بگو كه «روح‏» از امور پروردگار است و از عالم امر (13) است‏» . 
و بيش از اين رخصت نيافت كه بيان كند.


بلى هر گاه نفس انسانى خود را كامل نموده باشد، بعد از قطع علاقه از بدن و حصول تجرد از براى آن مى‏تواند شد كه آن را بشناسد.بلكه هر گاه در اين عالم نيز كسى نفس‏خود را كامل نموده باشد و بخواهد به سر حد كمال برساند و علاقه او از بدن كم شود،دور نيست كه تواند فى الجمله معرفت‏به نفس بهم رساند. 


10. «مجرد» يعنى عارى از قيد و شرط، و لواحق و ضمائم.حكما، مجرد به امرى مى‏گويند كه روحانى محض‏بوده و مخلوط با ماده نباشد، مانند عقول و نفوس مدبره انسانى.فرهنگ معارف اسلامى، ج 3، ص 1696. 
لاهيجى در تقسيم عوالم گويد: اول عالم جبروت است...كه مجرد از ماده و صورت و مدت است دوم عالم‏ملكوت است كه مجرد از ماده و مدت است‏سوم عالم ملك است و آن عالم اجساد است.رك: فرهنگ معارف‏اسلامى ج 1 ص 630. 
11. مراد همان «عقول ده‏گانه‏» بنابر نظريه فلاسفه «مشاء» و «عقول‏» انوار بى‏شمار بنابر نظريه حكماء اشراق‏مى‏باشد، كه معتقدند: صادر اول از ذات حق و واسطه فيض آن عقول مى‏باشند.فرهنگ معارف اسلامى، ج 2،ص 1270- 1293 
12. اسراء، (سوره (17)، آيه 85. 

13. عالم مجردات را «عالم امر» مى‏نامند كه به امر تكوينى الهى از «كتم عدم‏» [جهان نيستى] به وجودآمده‏اند، و بر حسب امر تكوينى، دفعة واحدة پديدار گشته‏اند.فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1227. (جهت‏اطلاع بيشتر به تفسير الميزان، ج 13، ص 210«طبع اول‏» مراجعه شود) . 

ادامه دارد . . .

فاطمه بازدید : 405 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

شناختن خود، موجب شوق به تحصيل كمالات و تهذيب اخلاق و باعث‏سعى در دفع «رذائل‏» (4) مى‏گردد،

زيرا كه آدمى بعد از آنكه حقيقت‏خود را شناخت ودانست كه: 

حقيقت او «جوهرى‏» (5) است از «عالم ملكوت‏» ، (6) كه به اين عالم جسمانى‏آمده باشد، كه به اين فكر افتد كه: چنين جوهرى شريف را عبث و بى‏فايده به اين عالم‏نفرستاده‏اند، واين گوهر قيمتى را به بازيچه در صندوقچه بدن ننهاده‏اند، و بدين سبب‏در صدد تحصيل فوائد تعلق نفس به بدن بر مى‏آيد، و خود را به تدريج‏به سر منزل‏شريفى كه بايد مى‏رساند.


و گاه است كه گوئى: من خود را شناخته‏ام، و به حقيقت‏خود رسيده‏ام.زنهار زنهار،كه اين نيست مگر از بى‏خبرى و بى‏خردى.عزيز من چنين شناختن را كليد سعادت‏نشايد، و اين شناسائى ترا به جائى نرساند، كه ساير حيوانات نيز با تو در اين شناختن‏شريك‏اند، و آنها نيز خود را چنين شناسند.
زيرا كه: تو از ظاهر خود نشناسى مگر سر وروى و دست و پاى و چشم و گوش و پوست و گوشت، و از باطن خود ندانى مگر اين‏قدر كه چون گرسنه شوى غذا طلبى، و چون بر كسى خشمناك شوى در صدد انتقام‏برآئى، و چون شهوت بر تو غلبه كند مقاربت‏خواهش نمائى و امثال اينها، و همه‏حيوانات با تو در اينها برابرند.


پس هرگاه حقيقت تو همين باشد از چه راه بر «سباع‏» (7) و «بهائم‏» (8) ، مفاخرت‏مى‏كنى؟ و به چه سبب خود را نيز از آنها بهتر مى‏دانى؟ و اگر تو همين باشى به چه سبب‏خداوند عالم ترا بر ساير مخلوقات ترجيح داده و فرموده: 
«و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا» 
يعنى: «ما تفضيل داديم فرزندان آدم را بر بسيارى از مخلوقات خود» (9) .


و حال اينكه در اين صفات و عوارض، بسيارى از حيوانات بر تو ترجيح دارند.


پس بايد كه: حقيقت‏خود را طلب كنى تا خود چه چيزى، و چه كسى، و از كجاآمده‏اى، و به كجا خواهى رفت.
و به اين منزلگاه روزى چند به چه كار آمده‏اى، تو رابراى چه آفريده‏اند.و اين اعضا و جوارح را به چه سبب به تو داده‏اند، و زمام قدرت واختيار را به چه جهت در كف تو نهاده‏اند. 

و بدانى كه: سعادت تو چيست، و از چيست، و هلاكت تو چيست.


و بدانى كه: اين صفات و ملكاتى كه در تو جمع شده است‏بعضى از آنها صفات‏بهايم‏اند، و برخى صفات سباع و درندگان، و بعضى صفات شياطين، و پاره‏اى صفات‏ملائكه و فرشتگان.


و بشناسى كه: كدام يك از اين صفات، شايسته و سزاوار حقيقت تو است، و باعث‏نجات و سعادت تو، تا در استحكام آن بكوشى.

و كدام يك عاريت‏اند و موجب خذلان‏و شقاوت، تا در ازاله آن سعى نمائى.



و بالجمله آنچه در آغاز كار و ابتداى طلب، بر طلب سعادت و رستگارى لازم‏است آن است كه: سعى در شناختن خود، و پى‏بردن به حقيقت‏خود نمايد، كه بدون آن‏به سر منزل مقصود نتوان رسید.


4. جمع رذيله، و به معنى فرومايگى، پستى و ضد فضيلت است. 
5. معرب گوهر است، يعنى چيز گران قيمت و با ارزش.و در فلسفه، لفظ «جوهر» ، بر عقول و نفوس مجرده‏نيز اطلاق مى‏شود.فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 658. 
6. عالم فرشتگان، عالم عقول و نفوس مجرده كه مافوق عالم ناسوت و ماده است
7. جمع «سبع‏» است‏يعنى حيوانات درنده. 
8. چهارپايان و هر حيوانى غير از درندگان است. 

9. اسراء، (سوره 17)، آيه 70. 

ادامه دارد . . .

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا از عملکرد سایت و موضوعات راضی هستید؟
    بیشترین مطالب درباره چی باشن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 413
  • کل نظرات : 189
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 141
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 192
  • بازدید امروز : 44
  • باردید دیروز : 456
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 44
  • بازدید ماه : 8,372
  • بازدید سال : 43,012
  • بازدید کلی : 583,160