شناختن خود، موجب شوق به تحصيل كمالات و تهذيب اخلاق و باعثسعى در دفع «رذائل» (4) مىگردد،
زيرا كه آدمى بعد از آنكه حقيقتخود را شناخت ودانست كه:
حقيقت او «جوهرى» (5) است از «عالم ملكوت» ، (6) كه به اين عالم جسمانىآمده باشد، كه به اين فكر افتد كه: چنين جوهرى شريف را عبث و بىفايده به اين عالمنفرستادهاند، واين گوهر قيمتى را به بازيچه در صندوقچه بدن ننهادهاند، و بدين سببدر صدد تحصيل فوائد تعلق نفس به بدن بر مىآيد، و خود را به تدريجبه سر منزلشريفى كه بايد مىرساند.
و گاه است كه گوئى: من خود را شناختهام، و به حقيقتخود رسيدهام.زنهار زنهار،كه اين نيست مگر از بىخبرى و بىخردى.عزيز من چنين شناختن را كليد سعادتنشايد، و اين شناسائى ترا به جائى نرساند، كه ساير حيوانات نيز با تو در اين شناختنشريكاند، و آنها نيز خود را چنين شناسند.
زيرا كه: تو از ظاهر خود نشناسى مگر سر وروى و دست و پاى و چشم و گوش و پوست و گوشت، و از باطن خود ندانى مگر اينقدر كه چون گرسنه شوى غذا طلبى، و چون بر كسى خشمناك شوى در صدد انتقامبرآئى، و چون شهوت بر تو غلبه كند مقاربتخواهش نمائى و امثال اينها، و همهحيوانات با تو در اينها برابرند.
پس هرگاه حقيقت تو همين باشد از چه راه بر «سباع» (7) و «بهائم» (8) ، مفاخرتمىكنى؟ و به چه سبب خود را نيز از آنها بهتر مىدانى؟ و اگر تو همين باشى به چه سببخداوند عالم ترا بر ساير مخلوقات ترجيح داده و فرموده:
«و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا»
يعنى: «ما تفضيل داديم فرزندان آدم را بر بسيارى از مخلوقات خود» (9) .
و حال اينكه در اين صفات و عوارض، بسيارى از حيوانات بر تو ترجيح دارند.
پس بايد كه: حقيقتخود را طلب كنى تا خود چه چيزى، و چه كسى، و از كجاآمدهاى، و به كجا خواهى رفت.
و به اين منزلگاه روزى چند به چه كار آمدهاى، تو رابراى چه آفريدهاند.و اين اعضا و جوارح را به چه سبب به تو دادهاند، و زمام قدرت واختيار را به چه جهت در كف تو نهادهاند.
و بدانى كه: سعادت تو چيست، و از چيست، و هلاكت تو چيست.
و بدانى كه: اين صفات و ملكاتى كه در تو جمع شده استبعضى از آنها صفاتبهايماند، و برخى صفات سباع و درندگان، و بعضى صفات شياطين، و پارهاى صفاتملائكه و فرشتگان.
و بشناسى كه: كدام يك از اين صفات، شايسته و سزاوار حقيقت تو است، و باعثنجات و سعادت تو، تا در استحكام آن بكوشى.
و كدام يك عاريتاند و موجب خذلانو شقاوت، تا در ازاله آن سعى نمائى.
و بالجمله آنچه در آغاز كار و ابتداى طلب، بر طلب سعادت و رستگارى لازماست آن است كه: سعى در شناختن خود، و پىبردن به حقيقتخود نمايد، كه بدون آنبه سر منزل مقصود نتوان رسید.
4. جمع رذيله، و به معنى فرومايگى، پستى و ضد فضيلت است.
5. معرب گوهر است، يعنى چيز گران قيمت و با ارزش.و در فلسفه، لفظ «جوهر» ، بر عقول و نفوس مجردهنيز اطلاق مىشود.فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 658.
6. عالم فرشتگان، عالم عقول و نفوس مجرده كه مافوق عالم ناسوت و ماده است
7. جمع «سبع» استيعنى حيوانات درنده.
8. چهارپايان و هر حيوانى غير از درندگان است.
9. اسراء، (سوره 17)، آيه 70.
ادامه دارد . . .
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم نامه-از زبان حضرت زینب خطاب به امام حسین(ع) | 1 | 825 | khanevadehh |
خواص شگفت انگیز صلوات::. | 1 | 827 | khanevadehh |
روایاتی درباره روز جوان | 1 | 625 | khanevadehh |
رسیدن به آرامش در 10 دقیقه! | 1 | 819 | khanevadehh |
درخت گردو و مورفولوژی و نامهای علمی و تیره ی آن | 1 | 662 | khanevadehh |
فقط محض خنده | 1 | 603 | khanevadehh |
5 راهکار طلایی برای ایمن کردن رایانه | 0 | 583 | pariya |
اعترافهای تکان دهنده طنز | 0 | 479 | pariya |
درمانهای خانگی بیماریهای گوارشی | 0 | 468 | pariya |
تشخیص فشارخون پایین | 0 | 440 | pariya |