loading...
آخرالزمان
آخرین ارسال های انجمن
moude49 بازدید : 372 دوشنبه 09 بهمن 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

[تصویر:  narmafzar.jpg]

"نرم افزار چند رسانه ای پیامبر رحمت"

امکانات:مولودی ویژه میلاد،مقاله،کتاب برای موبایل و........

این نرم افزار در قرارگاه فناوری سپاه مهدویت(پیروان موعود) تهیه شده و در همایش پیامبر رحمت نیز در بین حاضران

پخش شد

امید است که مورد قبول ساحت مقدس امام عصر قرار گیرید

دانلود

moude49 بازدید : 435 دوشنبه 02 بهمن 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

امروزه صهیونیسم لغتی آشنا در ادبیات سیاسی است. رژیم اشغالگر اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیوینستی شکل گرفته است و نژادپرستی رایج در میان اسرائیلیها نیز ریشه در همین مکتب دارد. صهیونیسم به صورت کلی به معنای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است. اما صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان مصهیونیسم خوانده میشود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحلیهای صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل مینامند چیست و چه تأثیری در شکلگیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟


دولت کنونی اشغالگر اسرائیل بر پایه ایده صهیونیسم شکل گرفت


نگاهی مختصر به صهیوینسم و شعب مختلف آن
صهیون، درزبان عبری، به معنای پُرآفتاب و نیزنام کوهی در جنوب غربی بیتالمقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر علیه ‏السلام و جایگاه سلیمان علیه ‏السلام بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار می‏رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود علیه ‏السلام و سلیمان علیه ‏السلام و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان‏روایی بر جهان است و ازاین رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می ‏دانند.


تپه صهیون؛ این لغت هم اینک از جانب صهیونیستها به عنوان مترادفی برای اشاره به کل بیت المقدس به کار میرود
درتعریف صهیونیسم باید آنرا به دو دسته تقسیم کرد؛ یک صهیونیسم معنوی و دیگری صهیونیسم سیاسی. صهیونیسم معنوی یا مذهبی بر پایه کتاب مقدس شکل یافته و اندیشمندانی مانند احد هائان درسال ۱۸۹۷ صهیونیسم معنوی را تعریف کردند. بر پایه نظر و یافته های چنین اندیشمندانی از کتاب تورات، یهودیان قوم  برگزیده جهان هستند و در سراسر دنیا پراکنده اند. بر این اساس نوع نگاهی که صهیونیسمهای معنوی به موضوع فلسطین دارند این است که فلسطین یک تاریخ برای یهودیان است و به عنوان یک تاریخ باید مورد احترام قرار گیرد. لذا نوع نگاه طرفداران صهیونیسم معنوی یا مذهبی تاریخی و همراه با اعتقادات دینی است.


برخی یهودیها بنا بر عقاید مذهبی خود مخالف ایده صهیونیسم و اسکان یهودیان در سرزمینهای فلسطین هستند
اما دسته دوم پایه گذاران صهیونیسم سیاسی هستند؛ پدر صهیونیسم سیاسی تئودور هرتصل است. هرتصل در ۱۸۹۶ جزوه ای را به زبان آلمانی تدوین میکند که عنوان آن “دولت یهود” بود. هرتصل در این جزوه تئوری را مطرح میکند که نوعی صهیونیسم متفاوت با صهیونیسم معنوی یا مذهبی را ارائه میدهد. در سنت معنوی صهیونیسم، فلسطین تنها یک تاریخ بود اما هرتصل به دنبال آن بود که یهودیان سراسر جهان را گردهم آورده و یکپارچه کند. او براین باور بود که مقدمه گردهم آوردن یهودیان از سراسر جهان تشکیل یک دولت است. لذا هرتصل صهیونیسم را از فاز معنوی و مذهبی آن وارد فاز سیاسی کرد. او باور داشت که تنها راه مقابله با اقدامات یهودستیزی موجود در دنیا این است که یهودیان یک موطن متعلق به خود را تملک کنند. لذا درجزوه خود پیشنهاد میدهد که آرژانتین یا فلسطین به عنوان مرکز دولت یهود درنظر گرفته شود. در گزارش حاضر نگاهی داریم به زندگی و فعالیتهای تئودور هرتصل، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی.


فعالیتهای هرتصل موجب گشت تا تشکیل دولت یهود تبدیل به هدف بخش اعظمی از صهیونیستها گردد


هرتصل؛ یک یهودی سکولار و بی دین!
دوران کودکی و جوانی
هرتصل در شهر پست (Pest) مجارستان و در یک خانواده یهودی متولد گشت. وی فرزند دوم جانت و جاکوب هرتصل بود. خانواده آنها به زبان آلمانی تکلم نموده و پایبند به اعتقادات مذهبی نبودند. وی در دوران مدرسه نتوانست در حوزه علوم به موفقیتی نائل آید و بعدها علاقه زیادی به شعر و علوم انسانی نشان داد. این علاقه باعث گردید که بعدها دارای یک شغل موفق ودر حوزه روزنامه نگاری گردد.


هرتصل نوجوان در کنار خانواده اش
میراث سکولار خانوادگی
هرتصل در دوران کودکی و نوجوانی اش هیچ علاقه ای به معنویات یهودی نداشت. این امر را میتوان ناشی از پرورش خانوادگی وی دانست زیرا والدین وی هیچ نوع دلبستگی به آداب و رسوم یهودی نداشتند. مادر وی بیشتر بر سنت انسانگرایانه فرهنگ آلمانی توجه داشت و پسر خود را نیز بر اساس آموزه های فرهنگ آلمانی پرورش میداد. وی به عنوان یک “پسر یهودی کاملا بی ایمان، ضد سنت و سکولار” پرورش یاقت که دین را به کل رد مینمود و همیشه با یک “بدبینی تمسخرآمیز” راجع به یهودیت سخن میگفت. وی با نگاهی تحقیرآمیز به دین نگاه کرده و آن را پدیده ای نامتمدن مینامید. به نوشته الون (Elon)، حتی پس از علاقه مندی هرتصل به “مسأله یهود” میتوان رگه هایی از خودتحقیری یهودی را در نوشته های وی مشاهده نمود.


هرتصل در قامت یک روزنامه نگار جوان
البته در برخی منابع بدین امر اشاره شده که مادر هرتصل یکی از حامیان وی در ترویج اندیشه صهیونیسم سیاسی بود اما باید بدین نکته توجه داشت که احتمالا شاخصه سکولار و غیردینی این اندیشه باعث گردیده بود که مادر هرتصل نیز به صف حامیان آن بپیوندد. هرتصل با دختری به نام جولیا ازدواج نمود که بنا بر برخی گزارشها یهودی نبود. در مورد اینکه همسر وی هیچ علاقهای به صهیونیسم نداشت در میان محققین اتفاق نظر وجود دارد. اما نکته جالب اینجاست که در یهودیت فرزندان بر دین مادر خود هستند و بنابراین در صورت غیریهودی بودن جولیا (که به احتمال زیاد چنین است) فرزندان بانی صهیونیسم سیاسی و پدر اسرائیل یهودی نبودند.


هرتصل در کنار خانواده
نسل هرتصل درنهایت برافتاد. دختربزرگش پالین اختلال روانى پیداکردو ازشوهرش طلاق گرفت وبه کارهرزگى روى آورد؛چنانکه معتادبه موادمخدرنیزشدو سرانجام دربیمارستان درگذشت.
پسربزرگ او هانس نیزمخالفت بابرخى تعالیم یهود رابه منصه ظهوررساند. اونیزبه افسردگى واختلال روانى دچارگردیدوبه مسیحیت روى آورد،ودرنهایت،خودکشى کرد. دخترکوچکش تراد معروف به مارگارت هم دایم بیماربود. نوه دخترى‏اشاستفانتئودورنیوم� � که تامقام افسرى ارتش انگلستان پیشرفته بود،درواشنگتن خودرا ازبالاى پل به رودخانه انداخت.


آیا ماجرای دریفوس باعث تحول فکری هرتصل گشت؟
گفته میشود در جریان محاکمه دریفوس (افسر یهودی ارتش فرانسه که متهم به جاسوسی برای آلمان شده بود) هرتصل با عقاید و افکار ضدیهودی مردم اروپا (احساسات ضدیهودی مردم اروپا دارای دلایل فرهنگی و اجتماعی بسیاری میباشند که در مجالی دیگر باید به آنها پرداخت) آشنا شده و چنان تحت تأثیر این قضایا قرار گرفت که مسیر زندگی خود را به طور کامل عوض نموده و روی به سوی صهیونیسم و یافتن وطنی برای یهودیان برآمد تا در این وطن جدید دیگر کسی نتواند به آزار، اذیت و تعقیب یهودیان بپردازد.


تأثیرپذیری هرتصل از ماجرای محاکمه دریفوس افسانه ای است که هرتصل بعدها ضرورتی برای رد آن ندید
با این حال صحت و سقم این ماجرا محل تردید دارد. برخی محققین به مانند کورنبرگ (Kornberg) بر این باورند که روایت مذکور افسانه ای بیش نیست که هرتصل ضرورتی برای انکار آن ندید و اینکه حتی خود هرتصل نیز در زمان مذکور معتقد به گناهکار بودن دریفوس بود. تاریخ نگاران بر این باورند که آنچه بیش از هر چیز بر تغییر عقاید هرتصل تأثیرگذار بود به قدرت رسیدن کارل لوگر (Karl Lueger) از حزب سوسیال مسیحی در وین (۱۸۹۵) بودکه که معروف به برخورداری از عقاید ضدیهودی بود. در همین زمان بود که هرتصل تصمیم گرفت برای تأمین امنیت یهودیان باید آنها دارای سرزمینی باشند که در آن اکثریت را داشته باشند.


دولت یهودی؛ نسخه هرتصل برای حل مسأله یهود

هرتصل در اوایل سال ۱۸۹۵ کتابی به نام “دولت یهودی” را منتشر نمود که در فوریه ۱۸۹۶ به چاپ رسیده و سر و صدای زیادی به راه انداخت. در این کتاب دلایلی چند در این باب ضرورت ترک اروپا توسط ملت یهود و اسکان آنها در آرژانتین و یا فلسطین [هرتصل در کتاب خود سرزمین فلسطین را با نام جعلی و غیرواقعی اسرائیل معرفی مینماید] مطرح شده بود. کتاب هرتصل به سرعت در جهان یهودیت پخش شده و توجهات بسیاری را معطوف به خود نمود. حامیان جنبش صهیونیستی به مانند “هووی صهیون” (Hovevei Zion) فورا از افکار وی استقبال نمودند. این در حالی است که یهودیت سنتی با وی مخالفت نمود زیرا این تفکر را تهدیدی برای تلاشهای آنها در جهت پذیرش در کشورهای محل سکونت یهودیان و نیز در تضاد با اراده خداوند میدانستند.


هرتصل در کتابی با نام “دولت یهود” دعوت به ایجاد کشوری یهودی میکند
سرزمین مورد نظر وی برای این کار فلسطین بود اگرچه پیشنهادهای دیگری چون آرژانتین و یا اوگاندا را نیز بررسی نمود.

هرتصل معتقد بود یهودیان بیگانگانی هستند که هیچگاه در کشورهای اروپایی مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و تنها راه چاره باقی مانده کوچاندن آنها است. وی معتقد بود، تنها با راه‏حل سیاسى، یهودیان مى‏توانند تغییر شکل و سبک بدهند و شرایط بهترى در زندگى پیدا کنند؛ که آن‏هم تنها با تأسیس دولت مستقل یهودى و با رضایت قدرت‏هاى بزرگ جهان امکان‏پذیر خواهد بود. این دولت مى‏تواند در اسرائیل یا در آرژانتین با اراده و تصمیم قوم یهود شکل گیرد. هرتصل مى‏گوید: تحقق این طرح مستلزم تأسیس دو ساختار است: جامعه یهودیان که بتواند نمایندگى قوم یهود را در یک ساختار کاملاً قانونى رهبرى کند و شرکت یهودى که کار کنترل امور تجارى و بازار کار را بر عهده داشته باشد.


هرتصل تنها راه حل مسأله یهودیان اروپا را در کوچ آنها به آرژانتین یا سرزمین فسلطین و تشکیل دولت و کشوری یهودی در آنجا معرفی نمود


تبدیل صهیونیسم از ایده به عمل؛ آغاز فعالیتهای هرتصل به عنوان نماینده جنبش صهیونیسم
هرتصل صهیونیسم را از فکر و اندیشه صِرف، به جنبش و سازمان تبدیل کرد و قراردادهاى خاموش میان تمدن غرب و سازمان صهیونیسم به عنوان نماینده یهودیان اروپا برقرار ساخت. در این مرحله، هرتصل فعالیت‏هاى صهیونیستى خود را به شیوه‏اى سنتى آغاز کرد و به رهبران سنتى یهودیت (خاخام‏ها و ثروتمندان) و نیز صاحب ‏نفوذان سنتى که به او با نوعى نفرت و بى‏تفاوتى نگاه مى‏کردند روى آورد.


نقشه فلسطین و اراضی اشغالی از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۱۲
تنها صهیونیستهای حامی بازگشت به فلسطین بودند که به حمایت از ایده هرتصل حمایت کردند
همین امر موجب گشت که وی فلسطین را به عنوان سرزمین دولت یهود انتخاب نماید
در آغاز ایده های وی توجه زیادی را جلب خود نکرد و اکثریت یهودیان پرنفوذ و ثروتمندی که وی بر حمایت آنها دل بسته بود چندان نظر مساعدی نسبت به وی نشان ندادند. همین امر باعث گشت که وی برخی اصلاحات را در اندیشه های خود انجام داده و کتاب “دولت یهود” را منتشر نماید تا شاید بتواند از این طریق حمایت افکار عمومی یهودیان را جلب نماید. متعاقب این امر، بخش عمده جنبش محبان صهیون و دانشجویان صهیونیستى در اتریش و کشورهاى دیگر از حامیان جدى هرتصل شدند و وى را رهبر خود معرفى کردند. اتفاقا به خاطر ارتباط زیاد با جنبش محبان صهیون، هرتصل به این جمع‏بندى رسید که تنها سرزمینى که مى‏تواند ایده خود را در آنجا اجرا کند، فلسطین است.


فعالیتهای سیاسی هرتصل برای پذیرفته شدن ایده دولت یهودی اسرائیل از جانب دولتهای بزرگ
هرتصل در ۱۰ مارس ۱۸۹۶ با یک کشیش اوانجلیکی به نام ویلیام هشلر (William Hechler) دیدار نمود. دیداری که سهم بسزایی در مشروعیت بخشیدن به جنبش صهیونیسم سیاسی داشت. هرتصل بعدها در کتاب خاطرات خود چنین نوشت: “من باید رابطه ای مستقیم و آشکار با یک حاکم مسؤول یا غیر مسؤول، یعنی یک وزیر دولت یا شاهزاده، برقرار سازم. در این صورت یهودیان مرا باور کرده و از من تبعیت خواهند نمود. مناسبترین فرد میتواند قیصر آلمان باشد.” کشیش اوانجلیکی به وی کمک کرد تا ابتدا با فردریک اول، دوک بزرگ بادن و دایی قیصر ویلهلم دوم آلمان و سپس با خود قیصر دیدار نماید. این دیدارها باعث گشت تا جنبش صهیونیستی هرتصل مشروعیت زیادی در میان یهودیان کسب نماید. وی بعدها نیز چند دیدار با قیصر داشت.


هرتصل از همان ابتدا فعالیتهای تبلیغاتی را در دستور کار خود قرار داد
وی دیداری با قیصر آلمان داشت تا بدین ترتیب چهرهای موجه و مشروع از جنبش صهیونیستی خود به یهودیان و سایر مردم جهان به نمایش گذارد
هرتصل بعدها به ترکیه نیز سفری داشته و توانست با سلطان عثمانی دیدار نماید اما در کسب نظر موافق وی برای برپایی دولت صهیونیستی در فلسطین موفق نبود


برگزاری کنگره صهیونیستی و تلاش برای کسب نظر موافق دولتهای بزرگ
هرتصل در سال ۱۸۹۷ نشریه “دایولت” را برای انتشار عقایدش در وین تأسیس نمود و سپس برنامه ای برای برگزاری اولین کنگره صهیوینستی در بازل سوئیس تدوین کرد. وی به عنوان رئیس این کنگره انتخاب گردید (سمتی که تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۴ در اختیار داشت). وی علاوه بر دیدار با ویلهلم دوم به کنفرانس صلح لاهه نیز دعوت شده و در آنجا با استقبال گرم دولتمردان اروپایی مواجه گشت.


اولین کنگره صهیونیسم که هرتصل بنیانگذار آن بود
هرتصل در سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۳ به کمیسیون سلطنتی بریتانیا در امور مهاجرت بیگانگان دعوت شد. وی در انجا با اعضای دولت انگلیس بالاخص چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات، آشنا شده و از وی خواست تا در اسکان یهودیان در صحرای سینا یاری رساند.

از مصر تا اوگاندا و مرگ
پس از شکست طرح صحرای سینا، در گفت‏وگوى هرتصل با گرینبرگ و چمبرلیندر ۲۰مى ۱۹۰۳، گرینبرگ طرح سکونت یهودیان در جزیره قبرس را برجسته کرد، در حالى که چمبرلین پیشنهاد سکونت در اوگاندا را داد، ولى هرتصل آن را نپذیرفت. لیکن شرایط اروپاى شرقى، هرتصل رامصمم کرد تا ضمن از سرگیرى مذاکرات با دولت بریتانیا، حتى طرح اوگاندا را مدنظر داشته باشد. تا با این کار هم با دولت بریتانیا روابط حسنه خود را حفظ نماید و هم با مطرح شدن گزینه ای دیگر عثمانی را تحت فشار قرار دهد.


جوزف چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات بریتانیا همکاری نزدیکی با هرتصل برای یافتن سرزمینی به منظور تشکیل دولت یهودی داشت
با توجه به اینکه دولت بریتانیا نسبت به اجراى ایده صهیونیستى در اوگاندا نظر مساعد داد و اعلام کرد هیأتى براى شناسایى منطقه به آنجا برود، هرتصل طرح اوگاندا را به کنگره ششم صهیونیستى برد. در این کنگره هرتصل بیان کرد که طرح اوگاندا هدف اصلى صهیونیسم نیست، بلکه هدف اصلى احیاى سرزمین اسرائیل است. اما این پیشنهاد مخالفان سرسختی در میان سایر صهیونیستها داشت. جریان مخالفان تا آنجا پیش رفتند که طى یک نشست در نوامبر ۱۹۰۳ نماینده‏اى را نزد هرتصل فرستادند و از او درخواست کردند تا طرح اوگاندا ملغا اعلام شود و فقط فلسطین مورد توجه قرار بگیرد. گرچه هرتصل در ملاقاتى با شوراى صهیونیست توانست تا حدودى از موج مخالفت‏ها بکاهد، لیکن همچنان مخالفت‏ها با فراز و فرود ادامه داشت تا اینکه هرتصل در سوم جولاى ۱۹۰۴ درگذشت.


ارزیابی نهایی
ایده صهیونیسم قبل از هرتصل نیز وجود داشت و با گذر زمان قدرتمندتر شد تا اینکه هرتصل توانست آن را تثبیت نموده و تشکیل یک دولت یهودی را تبدیل به هدف اصلی بخش اعظمی از یهودیان و نیز دولتهای بزرگ اروپا نماید. بعدها رواج افسانه هولوکاست باعث گردید تا صهیونیستها فریاد مظلومیت و دادخواهی سر داده و دولتهای اروپایی نیز که موقعیت را مناسب میدیدند طرح اسکان آنها را در فلسطین به مرحله اجراء گذاردند.


مرگ مشکوک هرتصل فرصت نداد تا وی شاهد عملی گشتن آرزوی شومش باشد
بدین ترتیب دولت مد نظر هرتصل در سال ۱۹۴۸ و در سرزمینهای اشغالی فلسطین به مانند غده ای سرطانی متولد گشت. البته مرگ مشکوک وی فرصت نداد تا وی شاهد تحقق آرزویش باشد. مرگی که شاید یکی از دلایل آن عدول نسبی وی از خواسته بزرگان صهیون یعنی اسکان حتمی یهودیان در فلسطین بود.
منبع : مشرق

یا علی


moude49 بازدید : 440 جمعه 29 دی 1391 نظرات (1)

 

[تصویر:  1.gif][تصویر:  1.gif][تصویر:  1.gif]
"بسم رب المهدی(عج)"
کانون مهدویت سنا برگزار می کند:
مراسم بزرگ "آغاز عهد"
به مناسبت هزار و صد و هفتاد و چهارمین سال آغاز امامت امام عصر(عج)
سخنران:استاد علی اکبر رائفی پور
"همراه با اکران فیلم مستند"
[تصویر:  poster%20final.jpg]
زمان:۲شنبه ۲ بهمن ماه ساعت ۱۳:۳۰
مکان:سالن آمفی تئاتر دانشگاه آزاد اسلامی واحد پزشکی
آدرس:تهران-خیابان دکتر شریعتی-خیابان خاقانی-(محله زرگنده)-دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران
چشم انتظار حضور گرمتان هستیم.
[تصویر:  128fs318181.gif]
فاطمه بازدید : 447 پنجشنبه 21 دی 1391 نظرات (1)
شهادت نبی مکرم و شهادت سبط گرانقدرش و همچنین شهادت امام رضا علیهم السلام را تسلیت عرض میداریم
" گروه تحریریه پیروان موعود "
لینک دانلود:
 
[تصویر:  bedon_arm.jpg]

لطفا با صلواتی بر محمد و آل محمد فایل را دریافت نمایید.
السلام على صاحب السكینة
المدفون فی أرض المدینة
المختار المسمى فی السماء أحمد
وفی الأرض أبا القاسم محمد
علیه وعلى اله افضل الصلاة والسلام
عظم الله أجوركم بمصاب رسول الله صلى الله علیه وعلى آله الطیبین
فاطمه بازدید : 406 یکشنبه 26 آذر 1391 نظرات (2)

بسم الله الرحمن الرحیم
با یاد و کمک حضرت الله شروع میکنیم که سرانجام همه امور در دست اوست..اگر حق با ما نیست خداوند با ما برخورد کند و اگر حق با ماست و آنها بخاطر بغض و کینه ای که در دل دارند نمیخواهند حقیقت را ببینند خداوند میان ما و آنها قضاوت کند.

طبق آیه ی 50 سوره ی مبارکه مریم میخواهیم اثبات کنیم که نام حضرت علی(علیه السلام) در قرآن آمده جدا از حدود 700 آیه(300تا 700) آیه که در قرآن عزیز در شان امیرالمومنین علی(علیه السلام) نازل شده است.


صدیق اکبر لقب کیست؟

ما طبق منابع خود اهل سنت ثابت میکنیم که این لقب خاص امیرمومنان علی(علیه السلام) است!

با اینحال اهل سنت اصرار دارند این لقب را به شیخین خود(ابوبکر و عمر) بدهند.! حتى يك حديث صحيحى كه پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلّم، ابوبكر را صديق خوانده، و يا عمر، را فاروق خوانده باشد نداريم، و آنچه آمده راجع به حضرت على علیه السلام است.

چنانچه طبرى مى گويد قال علی بن ابی طالب: أنا عبدالله واخو رسوله وأنا الصدّيق الأكبر. لا يقولها بعدي الا كاذب مفتر، صليت مع رسول الله ـ صلى الله عليه و سلّم ـ قبل الناس بسبع سنين»

« من بنده ی خدا و برادر رسول اویم ، و من صدّیق اکبر هستم ، این ادّعا را بعد من به جز دروغگو و افترا زننده نمی کند ، همانا من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم ».

مخالفین گرامی!بفرمایید سند(!):
حاکم نیشابوری : المستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ، ص 121 ، ح 4584
نسائی : السنن الکبری ، ج 5 ، ص 107 ، ح 8395
خصائص امیر المومنین (علیه السلام) ص 25 ، ح7
ابن ماجه : سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 44 ، ح 120
ابن ابی شیبه : المصنّف ، ج 12 ، ص 65 ، ح 12133
ابن ابی عاصم : السنّة ، ص 584 ، ح 1324
ابونعیم : معرفة الصحابة ، ج 1 ، ص 301 )
طبری : تاریخ الامم و الملوک ، ج 2 ، ص 310
ابن اثیر : الکامل فی التاریخ ، ج 1 ، ص 484
محب الدین طبری : الریاض النضرة ، ج 3 ، ص 96 ، و 100 و 111
حمّوئی : فرائد السمطین ، ج 1 ، ص 248 ، ح 192
ابن سعد : الطبقات الکبری ، ج 2 ، ص 60 ، رقم 315
شعرانی : طبقات الشعرانی ، ج 2 ، ص 55
متّقی هندی : کنز العمال ، ج 13 ، ص 122 ، ح 36389
ابن ابی الحدید : شرح نهج البلاغه ، ج 13 ، ص 200 ، خطبه 238

ابن مردويه اصفهاني در مناقبش ؛ فخررازي ، آلوسي ، أبو حيان و جلال الدين سيوطي در تفسيرشان و نيز متقي هندي در كنز العمال ، مناوي در فيض القدير و ... نقل كرده‌اند كه:

پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود :" الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين ، وحزبيل مؤمن آل فرعون ، وعلي بن أبي طالب الثالث ، وهو أفضلهم .

خب!برای چی اینارو گفتم میخوام برم سراغ قرآن که هم ما قبول داریم هم جماعت مخالفین!:
در آیه ۸۴ سوره شعرا حضرت ابراهیم به خداوند متعال می فرماید :« وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» و [خداوندا] برای من در آیندگان لسان صدق قرار ده.

و به گفته تقریبا تمامی مفسران خداوند جواب حضرت ابراهیم را در آیه ۵۰ سوره مریم داده است که در آنجا می فرماید :« وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْلِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا
» و از رحمت‏خويش به آنان ارزانى داشتيم و و برایشان علی را لسان صدق قرار دادیم.اثبات صفت نبودن کلمه ی "علی" در این آیه از لحاظ قواعد عربی:

در این آیه با کلمه علی مواجهیم که تنوین دارد، اگر نکره باشد که صفت کلمه لسان محسوب می شود و اگر علم باشد، مراد علی (علیه السلام) است. بنابراین آیه دارای ایهام است، یعنی یک کلمه در آن به کار رفته که چند معنا دارد.
قدرت موضوع مورد بحث بر روایات و تفاسیر است و این که پیامبر فرمودند: «انا مدینة العلم و علی بابها» در این جا ثابت کنید که علی اسم علم است، پس چون نام علی صفت است هر جایی ممکن است به آن احتمال صفت داد، مگر این که جایی دلالت جدی داشته باشد. نشانه هایی در این آیه است که بحث صفت را تضعیف می کند.
برخی از علمای نحوی بر صفت نبودن علی تأکید کردند و هیچ جایی در عربی برای کلمه لسان، صفت علی به کار نرفته است و این خود صفت نبودن را مستحکم می کند.
دو واژه علو و رفعت را دارای تفاوت‌های اساسی با یکدیگر دانست و بیان کرد: علو مرتبه‌ای معنوی و رفعت بحثی فیزیکی است و بنابر اصلی انکارناپذیر نمی‌توان دو واژه در یک زبان را عینا هم‌معنا یافت.

در کلام عرب کلمه لسان به علی توصیف نمی شود، زیرا کلمه لسان مقوله ظاهری دارد و به این معنا منتسب به صفت علی نمی شود.

منابع اهل سنت :

1. أخبرنا عبد الرحمان بن علي بن محمد بن موسى البزاز من أصله العتيق قال : أخبرنا هلال بن محمد بن جعفر بن سعدان ببغداد ، قال : حدثنا أبو القاسم إسماعيل بن علي الخزاعي قال : حدثنا أبي قال : حدثنا علي ابن موسى الرضا [ قال : أخبرني ] أبي [ قال : أخبرنا ] أبي [ جعفر بن محمد ] [ قال : أخبرنا ] أبي [ محمد بن علي ] [ قال : أخبرنا ] أبي [ علي بن الحسين ] [ قال : أخبرني ] أبي [ الحسين بن علي ] قال : حدثنا أبي علي بن أبي طالب قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : ليلة عرج بي إلى السماء حملني جبرئيل على جناحه الأيمن ، فقيل لي : من استخلفته على أهل الأرض ؟ فقلت خير أهلها لها أهلا : علي بن أبي طالب أخي وحبيبي وصهري يعني ابن عمي . فقيل لي : يا محمد أتحبه ؟ فقلت : نعم يا رب العالمين . فقال لي : أحبه ومر أمتك بحبه ، فإني أنا العلي الأعلى اشتقت له من أسمائي اسما فسميته عليا ، فهبط جبرئيل فقال : إن الله يقرأ عليك السلام ويقول لك : إقرأ . قلت : وما أقرأ ؟ قال : ( ووهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق عليا).

امام رضا (علیه السلام) از پدران پاکش از امیر المومنین (علیه السلام) نقل می کند که پيامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: آن شب كه به معراج برده شدم، جبرئيل مرا با بال راست خود حمل می كرد. به من گفته شد كه چه كسى را جانشين خود براى اهل زمين قرار دادى؟ گفتم: بهترين اهل آن على بن ابى طالب، برادرم و دوستم و دامادم یعنی پسر عمويم را. گفته شد: اى محمد آيا او را دوست دارى؟ گفتم: آرى اى پروردگار جهانيان. پس خداوند به من فرمود: او را دوست بدار و امت خود را به دوست داشتن او امر كن. همانا من علىّ اعلى هستم و نام او را از نام هاى خود مشتق كردم و او را على ناميدم. پس از آن جبرئيل فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مى رساند و به تو مى گويد: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا».


شواهد التنزيل، الحاكم الحسكاني، ج 1 ص 462 و 463 ح 488

۲. وبالاسناد عن محمد بن أبي الثلج نا يوسف موسى العطار عن وكيع بن الجراح الجناح عن الأعمش عن أبي صالح عن ابن عباس ان النبي صلى الله عليه وآله قال قال لي ربى تبارك وتعالى : انى انا العلى الاعلى اشتققت اسم على من اسمى فسميته عليا ثم انزل على بعقب ذلك ( ووهبنا لهم من رحمتنا وجعلنا لهم لسان صدق عليا ) .

ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: پروردگار تبارک و تعالی به من گفت: همانا من علیّ اعلی هستم و اسم علی را از نام خودم مشتق نمودم و او را علی نامیدم. درست پس از آن بر من چنین نازل کرد: «وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا».

مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة عليهم السلام (ألقاب الرسول وعترته)، قطب الدين الراوندى، ص 164 کتاب فوق اثر تعدادى از علمای بزرگ شيعه است كه شامل چند كتاب نفيس در تاريخ زندگانى امامان شيعه مى باشد. اما رساله ی " ألقاب الرسول وعترته " از تاليفات قطب الدين راوندى (573هـ) دانسته شده است. البته همگی راویان حدیث فوق جزء اهل سنت هستند، به همین دلیل آن را در این بخش ذکر کردیم.
حدیث مزبور به احتمال قوی از کتاب ابن ابی الثلج نقل شده است (که به گفته ذهبی وی ثقه و مورد اطمینان است.ر.ج: تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 24 ص 112). او کتابی با نام " ما نزل من القرآن في أمير المؤمنين عليه السلام " یا " التنزيل في أمير المؤمنين عليه السلام " داشته است.
البته کتاب دیگری هم به او منسوب شده است با نام " أسماء أمير المؤمنين عليه السلام في كتاب الله عز و جل ". ر.ک: رجال النجاشي، ص 381 ؛ فهرست الطوسي، ص 426 و427

در کلام مبارک معصومین:

شيخ صدوق از امام صادق - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه علي بن ابي طالب - عليه السلام - است و اين حديث کاملا معتبر است. (1)


همچنين علي بن ابراهيم از پدرش از امام حسن عسکري - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه اميرمؤمنان - عليه السلام - است. (2)

روايات ديگري نيز هست مبني بر اين که منظور از کلمه ي «عليا» در آيه ي (و جعلنا لهم لسان صدق عليا) اميرالمؤمنين - عليه السلام - است. () و اين که در دعاي ندبه «لسان صدق» به وجود مقدس اميرالمؤمنين - عليه السلام - تفسير شده است، مطابق با واقع است.

اما ناگفته پیداست که به اعتراف اکثر مفسران شیعه و سنی، به کرّات، بارها و بارها، در مناسبت های مختلف، آیات بسیاری در شأن و منزلت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نازل گردیده که احدی، بجز معاندین اهل بیت (علیه السلام) در اختصاص آیه به علی (علیه السلام) تردید ننموده است.
1.کمال الدين و تمام النعمه 139/1.
2.«تفسير القمي» 51/2.
3.رک تفسير برهان: ج 5 ، ص 125 و 126.

یعنی دیگه نمیدونم چی بگم، این همه دلیل واسه سنگ بیاری آب میشه.

نمیدونم چرا یاد این کلام حضرت زینب(سلام الله علیها) افتادم:

(( خاموش ای اهل کوفه! مردانتان ما را می کشند و زنانتان بر ما گریه می

کنند؟ خدا میان ما و شما قضاوت کند در روز جزا و فصل قضا. ))

خدایا قضاوت بر عهده ی تو ما هرچی سند میاریم،دلیل میاریم،بحث میکنیم بازم دنبال سند میگردن!خدایا ده تا صدمون با خودت..

♥لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار♥

313 بازدید : 518 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (2)

چرا ای غرق خون از خاک صحرا بر نمی خیزی

 

حسین آمد به بالینت تو از جا بر نمی خیزی

 

نمــــــاز ظــــــــــهر را با هم ادا کردیم در مَقتل

 

بُود وقت نماز عصر تو از جا بر نمی خیزی

 

خیام کودکان خـــــــــالی از آب است و پر ازافغان

 

چرا سقای من از پیش دریا بر نمی خیزی

 

عدو از چار سو آهنـــــــــــــگ یَغمای حرم دارد

 

چرا آخر برای دفع اعدا بر نمی خیزی

 

منــــــــــــم تنها و تنهای عزیزانم بخون غلطان

 

چرا بر یاری فرزند زهرا بر نمی خیزی

 

شکست از مــــرگ تو پُشتم برادر مرگ تو کُشتم

 

که می دانم دگر از خاک صحرا بر نمی خیزی

 

به دستم تکیه کن بــــــــــــــرخیز با من در برِ زهرا

 

چو می بینم زبی دستیست کز جا بر نمی خیزی

فاطمه بازدید : 410 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)
313 بازدید : 494 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)

 

 

الحق نماز آن به  در بی نیاز کرد

کز خون وضو گرفت و به مقتل نماز کرد

 عشق از شه شهید بیاموز هر چه داشت

از جان و دل به درگه جانان نیاز کرد

ساقی هر آنچه جام  بلادادیش بدست

دست از برای ساغر دیگر دراز کرد

گه در تنور گه به سنان شد سرش عجب

در راه عشق طی نشیب و فراز کرد

پیوست با حسین و برید از یزید حر

باید چنین دل به حقیقت مجاز کرد

زیبد اگر به کعبه کند فخر کربلا

در وی مکان چو خسرو ملک حجاز کرد

 

313 بازدید : 463 جمعه 05 آبان 1391 نظرات (5)

 

اسماعیلت را آماده کرده ای...!؟

اکنون تویی که به منا رسیده ای... ابراهیم وار،باید قربانیت را آورده باشی... باید از همان

آغاز اسماعیلت را برای ذبح آماده کرده باشی!... اسماعیل تو کیست؟...

چیست؟!...نیازی نیست که کسی بداند،باید خود بدانی و خدا.... اسماعیل تو ممکن

است فرزندت نباشد.تنها پسرت نباشد...!

زنت،شوهرت،شغلت، شهرتت،شهوتت،قدر تت،موقعیتت،مقام ت،معشوقت،خانواد ه

ات،عملت،درجه ات،هنرت،روحانیت ت ،لباست،نامت،نشانت،جانت،جوانیت، زیباییت...

من نمیدانم... این را تو خود میدانی... هر چه در چشم تو جای اسماعیل را در چشم

ابراهیم دارد... تو خود میدانی،تو خود آنرا،او را – هر چه هست و هر که هست – باید به

منا آوری و برای قربانی انتخاب کنی... من فقط میتوانم نشانه هایش را به تو بدهم...

آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میکند... آنچه تو را در رفتن،به ماندن میخواند... آنچه تو را

در راه مسئولیت به تردید می افکند... آنچه که تو را به خود بسته و نگه داشته است...

آنچه دل بستگی اش نمیگذارد پیام را بشنوی تا حقیقت را اعتراف کنی... آنچه تو را به

فرار می خواند... آنچه تو را به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه میکشاند و عشق به

او،کورت میکند... هر چه تو را در انجام مسئولیت،در کار برای حقیقت سد شده است...

بند آزادیت شده... پیوند لذتی شده است که تو را به ماندن با خویش می خواند...

همچون غل جامعه به زمین استوارت بسته است نمی گذارد بروی... همان که با

ابلیس،هم داستان می شود تا نگهش داری... همان که گوشت را در برابر پیام حق کر

می کند و فهمت را تار و دلت را چرکین؛... همان که برایت عصیان در برابر فرمان ایمان و

فرار از زیر بار مسئولیت سنگین و دشوار را توجیه می کند؛... هر چه و هر که تو را نگه

می دارد،تا نگهش داری ..... ابراهیمی هستی و ضعف اسماعیلیت،تو را بازیچه ی

ابلیس میسازد..

اینها،نشانه های اسماعیل است... تو خود ،او را در زندگیت بجوی و بردار و اکنون،که

آهنگ خدا کرده ای در منا ذبح کن ...!گوسفند را از هم آغاز،تو خود انتخاب مکن... بگذار

خدا انتخاب نماید و آن را ،به جای ذبح اسماعیلت به تو ارزانی کند... اینچنین است که

ذبح گوسفند به جای اسماعیل" قربانی" است وشایدکه باقربانی کردن تعلقاتت توانسته باشی

ابراهیم واربرمشیت پروردگارت لبیک گویی.

 

313 بازدید : 503 جمعه 07 مهر 1391 نظرات (5)

زندگی نامه و لقب های امام رضا (ع)  

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی(ع)

یک صحن کبوتر


خسته از راه، کنار مادر


توی ماشین پدر خوابیدم


پلکهایم که به هم افتادند


خواب یک صحن کبوتر دیدم


صبح وقتی که دو چشمم وا شد


شادمان مثل گلی خندیدم


آخر از پنجره پشت اتاق


گنبد زرد رضا را دیدم



دل من مثل کبوتر پر زد


رفت و بر شانه گلدسته نشست


اشک در چشمه چشمم جوشید


بغضم آیینه شد اما نشکست



پدر آماده شد از من پرسید:


دوست داری که تو را هم ببرم؟


گفتم:آری! ولی آنجا چه کنم؟


مادرم گفت: زیارت پسرم!



گر چه زود آمده بودیم ولی


در حرم جای دل من کم بود


هر کسی با او؛ چیزی می گفت


گوییا با همه کس محرم بود



هر کجا رفتیم آنجا پر بود


پر ز نجوای دل و دست دعا


یک طرف قصه پر غصه در


یک طرف ذکر غریب الغربا



در رواق حرم پر نورش


کاش دست دل من رو می شد


می شدم من آن آهوی غریب


باز او ضامن آهو می شد

ولادت امام رضا(ع)رو به همتون خیییییییییییلی

تبریک می گم امیدوارم همه سال بعد همین موقع بادلی پاک حرم آقامون باشیم

313 بازدید : 506 جمعه 07 مهر 1391 نظرات (0)
یه دست نوشته داره سید مرتضی آوینی


برام خیلی سنگین اومد .... یعنی.....


هیچی..... خودتون بخونید متوجه منظورم
 
میشید
 




ای جوانان،


ای پسران و دختران عزیزم


ای نور دیدگانم


ما در سنگر جبهه ی حق علیه باطل پشت دشمنان را شکستیم


و از برای آرامش شما چه شب ها که نخوابیدیم



ما از شما دفاع کردیم


ما از ناموسمان دفاع کردیم


ما همچون یاران رسول الله بودیم که به جنگ با بدریون شتافتیم

میدانید چه برادرانی را از دست داده اید؟


میدانید چه خواهرانی را از دست داده اید؟

میدانم که میدانید


غنچه های نشکفته ای را به زیر تانک های بعثیون فرستادیم



(((((((تا هیچ ابر قدرتی نتواند نگاه چپ به شما بکند)))))))



من و تمام سربازان جان بر کف امام فدای یک تار موی شما



بدانید تا ما در سنگر نبرد هستیم هیچ نامردی نمیتواند از شما



((((((حتی یک قطره اشک بگیرد))))))))


آیاماقدردانیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فاطمه بازدید : 457 سه شنبه 04 مهر 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطور که مستحضر هستید تیزر مستند در فضای مجازی پخش شد و اعلام کردیم مستندی در رابطه با واقعیت ها و تاریخچه ی فوتبال را تهیه و منتشر خواهیم کرد.

با کمک دوستانمان در کمیسیون مطالعات استراتژیک و علوم پایه و دوستانمان در بخش کلیپ سازی کمیسیون تبلیغات اولین قسمت از مستند فوتبال سیاست نوین را آماده نموده و تقدیم حضور شما سروران عزیز می نماییم!

این مستند حاصل تحقیق عده از محققین در کمیسیون مطالعات بوده و با هنر سازنده ی مستند همراه است.از لحاظ محتوایی در سطح خوب و از نظر فنی نیز عالی است.

تاریخچه ی فوتبال را با توجه به کتیبه ها و بازمانده های اقوام گوناگون استخراج کردیم و به نتایج عجیبی رسیدیم که نشان می داد از فوتبال در اصل به چه منظور استفاده می شده و در گذر زمان دستخوش چه تغییراتی برای مخالفت های سیاسی و دینی شده است.

اولین قسمت در بر دارنده ی وقایع و اتفاقات و تمام مستندات تا قرن شانزدهم میلادی است.

مستندی زیبا و حساس و صد البته عجیب …

دانلود از لینک مستقیم (کلیک راست کرده و save traget as را بزنید)

دانلود از مدیافایر

لینک آپارات 

نظرات محتوایی و نقد های فنی را در این لینک به اطلاع ما برسانید.

با تشکر

کمیسیون تبلیغات جنبش منتظران مبارز

313 بازدید : 458 یکشنبه 02 مهر 1391 نظرات (0)

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا صدای آهنگ های پاپ لس آنجلسی و غرب زده آنقدر بلند است که فریاد های " حاج مهدی باکری" دیگر به گوش نمیرسند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا همه " حاج محمد ابراهیم همت " را با نام اتوبان همت می شناسند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا ستارگان درخشان هالیوود آنقدر زیاد شده اند که دیگر کسی ستارگان پر فروغ کربلای ایران را نمیبیند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا بر دیوار های شهر روی عکس شهدا پوستر تبلیغاتی میچسبانند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا نام شهید را برای انکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید میگذارند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا کسی نمیداند که شهید مهدی باکری در وصیت نامه ی خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا کسی نمیداند شهید مهدی زین الدین رتبه ی چهار کنکور سراسری را داشت!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا کسی نمیداند شهید مصطفی چمران دکترای فیزیک هسته ای داشت و یکی از نخبگان ایران بود!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا کسی نمیداند تکه های پیکر شهید محمد نوبخت را درون گونی برای خانواده اش فرستاده بودند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا کسی نمیداند در عملیات خیبر شهید مهدی باکری برادرش حمید باکری را جا گذاشت و رفت!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا دیگر شهدا زنده نیستند و در پیچ و خم ارتباطات به خاک سپرده شده اند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینحا دیگر کسی نمیخواهد گمنام بماند و همه به دنبال کسب نام هستند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا جانبازان موجی را از اجتماع دورنگه میدارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا جانباز شیمیایی به خاطر نداشتن پول در بیمارستان پذیرش نمیشود و شهد شهادت مینوشد!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینحا دشمن در خانه ی ماست و دیگر کسی حاضر نیست به نبرد با دشمن برود!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا کسی نمیخواهد با صدای الله اکبر لرزه بر تن دشمن بیاندازد!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینحا در پناه میز هستیم دیگر کسی پشت خاکریز پناه نمیگیرد!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا روسری ها هر روز کوچکتر و مانتو ها هر روز کوتاهتر و تنگ تر میشود!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا دختر ها پسر شده اند، پسر ها دختر شده اند،بعضی از مردان بی غیرت وزنان بی حجاب شده اند!!!

اینحا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا دیگر کسی احترامی به چفیه ی شهدا قائل نیست!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا دعای عهد را فراموش کرده ایم زمان دعای ندبه و سماوات را گم کرده ایم!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا برای زیباسازی شهر ها ملیون ها هزینه میشود اما برای تعویض سنگ قبر فرسوده ی شهدای گمنام بودجه نداریم!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
ایجا اعتراض میکنیم که چرا شهدای گمنام را در محیط دانشگاه به خاک سپرده اند!!!

اینجا ایران قرن ۲۱ است!!!
اینجا....
اینجا...
اینجا ایران قرن ۲۱ است...

313 بازدید : 494 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (1)

درخبرهااعلام شده که موجودکثیف وپلیدی به اسم محسن نامجو به ساحت آقاامام زمان((عج))توهین کرده.

واکنش مابه این قضیه چی بوده؟

چرا سیمای جمهوری اسلامی ایران ازاین موضوع حتی دم نزده؟؟؟؟چرااعلام نمیشه تاهمون بلایی که سرآمریکاواسراییل اومده وهمشون لال شدن سراین کفتاربدسیرت هم بیاد...

مگه مابه جز امام زمانمون امام دیگه ای داریم؟؟؟


بی تفاوت نشینید.... 
 

                                      بچه های شیعه بی تفاوت نشینید....نزارید قبح شکنی کنن ازامامون....نزارید توهین به عزیزانمون رو عادی کنن...


یه غیرت اسلامی میخواد.....یه غیرت دینی میخواد... 30سال پیش اگه جنگ نظامی بود،الان جنگ  اعتقادیه،جنگ ازریشه برکندن اسلامه....


اون انسان نماهای پست ترازحیوون خودشون به این توهینها لایقن...اونایی که بوی الکل وکثافت کاریشون گندزده به شرافت انسانی لایقن به این حرفا...


امام زمان ((عج))چشمش به ماست که چطوری ازش دفاع میکنیم ....بچه های شیعه توروخدا ساکت نشینید....سربازان جنگ نرم  روزگارمون باشیم....پشت امام زمانمون باشیم...


هرطوری می تونید باساختن کیلیپ ومحصولات فرهنگی ازاماممون دفاع کنیم...


ماباتمام وجودانزجارخودمونو ازاقدام شنیع  اخیرهتک حرمت امام زمانمان اعلام می کنیم وآمادگی خودمونوبرای مقابله باهرگونه افکارشیطانی یک مشت ابله انسان نما اعلام میداریم.


ضمن اینکه ازتون میخوام متن پایین این مطلب رو هم که توسط مدیر سایت زمینه سازان ظهورنوشته شده ملاحظه بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
سلام علیکم
دوستان گروه پیروان موعود در جواب به توهین های اخیر اقدام به انتشار بیانیه ای کرد و به ماجراجویان هشدار داد اما مثل اینکه دوستان خود علاقه به ماجراجویی دارند
ما این بیانیه را در صفحه ای رسمی که به نام محسن نامجو باز شده بود (در فیس بوک) منتشر کردیم
اما با نظرات مخالف حامیان محسن نامجو رو به رو شد ما هم از حرفان عقب نشینی نکردیم
در اخر هم قرار به مناظره شد
نکته جالب اینجا است که حامیان نامجو گفتند که در این اهنگ نه به کسی توهینی شده نه کسی مورد تمسخر قرار گرفته است.
کسانی که خود اهنگ را شنیده اند میدانند که این دوستان با این حرف خود را به تمسخر گرفته اند
حال ما به مناظره نشستیم تا وقتی انان پیروز میدان بودند بازدید زیاد بود اما تا ما میدان را به دست گرفتیم
صفحه مذکور حذف شد .
که این نشان ضعف دشمنان است
بیانیه پیروان موعود در صفحه ای به نام محسن نامجو
تصویر به اندازه 46% (700x420) کوچک شده است. برای دیدن تصویر در اندازه واقعی (1276x764) روی این نوار کلیک کنید. برای باز شدن در پنجره جدید روی تصویر کلیک کنید.
[تصویر:  Capture.JPG]
حال نکته جالب تر حمایت هتاک قبلی از هتاک ورژن جدید
تصویر به اندازه 46% (700x418) کوچک شده است. برای دیدن تصویر در اندازه واقعی (1279x763) روی این نوار کلیک کنید. برای باز شدن در پنجره جدید روی تصویر کلیک کنید.
[تصویر:  nhyvhj.JPG]
یک سوال هم از حامیان فیلم موهن علیه پیامبر
بعد از این همه اعتراض چرا هنوز فیلم از سایت youtube حذف نشده؟
همسنگران از همه خواهش میکنم سریعا نسبت به ساخت کلیپ یا دیگر محصولات فرهنگی در جواب به این توهین ها اقدام کنند
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
و من الله توفیق
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پیرو موعود

تصویر به اندازه 26% (700x216) کوچک شده است. برای دیدن تصویر در اندازه واقعی (937x288) روی این نوار کلیک کنید. برای باز شدن در پنجره جدید روی تصویر کلیک کنید.
[تصویر:  oyszpmt58gtzbelq0r0c.jpg]
 
فاطمه بازدید : 671 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (7)

مانی که بود؟
مانی از روحانیون زرتشتی‌ بود که‌ در برهه ای از زمان(به نقلی رواج آیین مانوی در دوره ساسانیان بوده است) مدعی‌ وحی‌ شد و مذهبی‌ التقاطی‌ پدید آورد. او آراء ادیان‌ زرتشت و بودا و مسیحیت و عرفان‌ سویی‌ را در هم‌ آمیخت‌. وی‌ وجود شر را با نظریه‌ دوئالیسم‌ خود توجیه‌ کرد. به‌ نظر او، نور همانا خداست‌ و شیطان‌ از شر برخاسته‌ است‌ و ماده‌، اساس‌ شر است‌ و خواهشهای‌ نفسانی‌، شرّند. مانی‌ شعوت‌ و ریاضت‌ و روزه‌ گرفتن‌ را توصیه‌ می‌ نمود.

مانی‌ پیروان‌ خود را به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌.
 گروه‌ برگزیدگان‌ که‌ از وظایف‌ آنها این‌ بوده‌ که‌ ازدواج‌ نکنند و زندان‌ برای‌ روح‌ نسازند. این‌ گروه‌ را مانی‌ بهشتی‌ دانسته‌ است‌.

گروه‌ دوم‌ که‌ مانویان عادی بوده‌اند شنوندگان‌ نام‌ داشته‌اند. روح‌ این‌ گروه‌ پس‌ از مرگ‌ به‌ این‌ جهان‌ باز می‌گردد.(نتیجه میگیریم مذهب مانوی موافق با نظریه تناسخ است که صریحا در دین مبین اسلام رد شده)

مانویان معتقد بودند روح‌ شنونده‌ (مانویان عادی)پس از مرگ و بازگشت(تناسخ)تا زمانی زندگی میکند(تناسخ ادامه میابد) که‌ آن‌ روح‌ به‌ درجه‌ی‌ برگزیدگی‌ برسد و پس‌ از مرگ‌ به‌ بهشت‌ جدید برود.



درخت زندگی(در متون اسلامیشجرة الحیات )درختی اسطوره ای که برخی پژوهشگران آنرا  مربوط به آیین مانی می دانند که درختی توصیف شده که تمامی مظاهر و نمادهای طبیعت را مانند شاخ و برگ و میوه ها در خود دارد(که در اسطوره شناسی دارای تعاریف درونی می باشند).در متون مانوی این درخت اسطوره ای با سه شاخه توصیف شده که نمادیست از سه دوره کیهانی در اساطیر مانوی.نمادی از این درخت در یک مانستان(نیایشگاه) مانوی در سانگیم چین بدست آمده که آنرا درختی پرشاخ و برگ و سبز نشان داده است.
این درخت در آیین مانوی نماد طبیعت سرزمین نور است.

مانی‌ گوید: و از آنچه‌ در رها کردن‌ و جداکردن‌ و به‌ بالا راندن‌ اجزاء روشنی‌ کمک‌ می‌کند تسبیح‌ و تقدیس‌ و گفتار نیک‌ و کردار نیک‌ است‌، پس‌ بدان‌ اجزاء روشنی‌ از طریق‌ کهکشان‌ به‌ فلک‌ قمر می‌رود و قمر از آغاز ماه‌ تا نیمه‌ی‌ ] ماه‌ [ آنها را پیوسته‌ می‌گیرد، پس‌ ماه‌ پر می‌شود و بدر می‌گردد.
پس‌ آنها را از نیمه‌ی‌ دوم‌ ماه‌ تا پایان‌ ماه‌ به‌ خورشید می‌رساند و خورشید آنها را به‌ سوی‌ روشنی‌ بالای‌ خود روانه‌ می‌کند، پس‌ آن‌ عناصر روشنی‌ در آن‌ جهان‌ به‌ سیر خود ادامه‌ می‌دهند تا برسند به‌ نور اعلای‌ خالص‌. این‌ عمل‌ پیوسته‌ انجام‌ می‌گیرد تا چیزی‌ از عناصر روشنی‌ در این‌ جهان‌ نماند، مگر مقدار کمی‌ که‌ در ظلمت‌ بسته‌ شده‌، و خورشید و ماه‌ نتوانند آن‌ را پاک‌ کنند. پس‌ در این‌ هنگام‌ فرشته‌ای‌ که‌ زمین‌ را حمل‌ می‌کند برمی‌خیزد و فرشته‌ای‌ که‌ آسمانها را گرفته‌ است‌ آنها را رها می‌کند، پس‌ بالا به‌ پایین‌ فرو می‌ریزد. آن‌گاه‌ آتشی‌ افروخته‌ می‌شود که‌ بالا و پایین‌ را می‌سوزاند و آتش‌سوزی‌ ادامه‌ می‌یابد تا آنکه‌ آنچه‌ از روشنی‌ در آن‌ است‌ رها گردد. و مدت‌ آتش‌سوزی‌ هزار و چهار صد و شصت‌ و هشت‌ سال‌ است‌.

می‌گوید که‌ پادشاه‌ جهان‌ روشنی‌ در همه‌ی‌ سرزمین‌ خود هست‌ (اعتقادی مشابه با شاه جهان لوسیفر موجود در هرم قدرت صهیونیزم امروز! البته غرض از مقاله فقط باز کردن این آیین است و قصد اینجانب ارتباط دادن آیین مانوی با صهیونیزم جهانی نیست)
و هیچ‌ چیز وجود ندارد که‌ از او تهی‌ باشد، و او ظاهر و باطن‌ است‌، و او را نهایتی‌ نیست‌، مگر از جهتی‌ که‌ بر سرزمین‌ دشمنش‌ منتهی‌ می‌شود.
و همچنین‌ گوید که‌ پادشاه‌ جهان‌ روشنی‌ در ناف‌ سرزمین‌ خویش‌ است‌.
و گوید که‌ آمیختگی‌ قدیم‌ آمیختگی‌ میان‌ حرارت‌ و برودت‌ و رطوبت‌ و یبوست‌، و آمیختگی‌ حادث‌ میان‌ خیر و شر است‌.

مانی‌ بر اصحابش‌ پرداختن‌ یکدهم‌ از همه‌ی‌ اموال‌ ، و نمازهای‌ چهارگانه‌ در روز و شب‌ ، و نیایش‌ به‌ خدا، و ترک‌ دروغ‌گویی‌، و قتل‌ و دزدی‌، و زنا و بخل‌ و جادوگری‌ و پرستش‌ بتها را واجب‌ کرده‌ است‌(این موارد با اختلافاتی در عدد جز شباهتهای لاینفک دین مبین اسلام و آیین مانوی می باشد)، و خودداری‌ کردن‌ از کاری‌ نسبت‌ به‌ جانداری‌ که‌ اگر آن‌ کار را با خودش‌ بکنند خوشش‌ نیاید.

پیش ازین گفتیم که‌ مانی‌ پیروان‌ خود را به‌ دو گروه‌ گزیدگان‌ و شنوندگان‌ تقسیم‌ کرده‌ بوده‌ و برای‌ هر یک‌ از دو گروه‌ وظایفی‌ معین‌ نموده‌ بوده‌ است‌.«دعوت‌ به‌ حق‌» «ترک‌ کذب‌» و «قتل‌» و «سرقت‌» و «زنا» و «بخل‌» و «سحر» و «عبادات‌ اوثان‌» و «خودداری‌ از آزار رساندن‌ به‌ جانداران‌» وظیفه‌ی‌ همه‌ی‌ مانویان‌ بوده‌ است‌.

عتقاد به پیامبران دیگر در آیین مانوی اینگونه است که آنها اعتقاد داشتند
:
 
نخستین‌ کسی‌ که‌ خدای‌ تعالی‌ با علم‌ و حکمت‌ مبعوث‌ کرد آدم‌ ابوالبشر بود، پس‌ از او شیث را مبعوث‌ کرد، پس‌ از او نوح‌ را، پس‌ از او ابراهیم‌ را، آن‌گاه‌ بودا را به‌ سرزمین‌ هند (یعنی مانویان بودا را جز پیامبران الهی میدانستندزردشترا به‌ سرزمین‌ فارس‌ و مسیح‌، سخن‌ خدا و روحش‌ را، به‌ سرزمین‌ روم‌ و مغرب‌ و پس‌ از مسیح‌ پل‌ (احتمالا منظور پولس است که این عقیده کاملا اشتباه است زیرا طبق اعتقاد برخی از مسیحیان جانشین مسیح(ع) پطرس(شمعون بن حمون ملقب به صفا) بود و البته پولس با توطئه ای از جانشینی وی جلوگیری نمود و عقاید باطل خود را در دین مسیحیت وارد ساخت)را به‌روم‌ و مغرب‌مبعوث‌ کرد.
 آن‌گاه‌ خاتم‌النبیین‌ می‌آید (البته‌ بنا به‌ نظر بیرونی‌ که‌ مبتنی‌ بر شاپورگان‌ است‌، مانی‌ خود را خاتم‌ النبیین‌ می دانسته‌ است‌(که این نظریه جدا از مبحث اسلامی از لحاظ تاریخی هم غلط از آب در آمده زیرا خاتم النبیین حضرت محمد (ص) می باشد و در تاریخ هم پس از ایشان پیامبری(راستین و الهی) نداشتیم).

پی نوشت نویسنده:اسطوره های بسیاری در این آیین موجود است که خود مقاله ای جدا می طلبد.

نویسنده:faateme313 از گروه پژوهش و تحقیقات پیروان موعود

منابع:

  • انديشه‌ ايراني‌ قبل‌ از اسلام‌ به‌ روايت‌ بوزاني‌
  • ادیان ایران باستان

         اکتاایرانیکا، ج‌ ۹، ص‌ ۷۹ و پس‌ از آن‌.

  • منجی موعود در آيين زرتشت
  • نخستين‌ مبارزه‌ مذهبي‌ در ايران‌ (به‌ روايت‌ داندامايف‌)
  • حکمت و فلسفه در ایران باستان
  • ظهور مذهب‌ بودایی‌ و باکتریای‌ بودایی
  n2767_002.png
فاطمه بازدید : 459 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
=--==-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
[تصویر:  11111213%DB%8C%D8%AB111212.jpg]



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
سلام علیکم
همسنگران عزیز نرم افزاری برای موبایل و سازگار با تمام گوشی ها با حجم کم اماده شده است
با موضوعات
مهدویت،فراماسونری،کابالا،شیطان پرستی،بهاییت،وهابیت,ترکیسم،مدعیان دروغین و صوفیه
این نرم افزار توسط گروه پیروان موعود ساخته شده است

توجه نرم افزار را در گوشی خود نصب فرمایید
دوستان برای دانلود از این سرورها استفاده کنید.(کاملا سالم و بدون مشکل)
[تصویر:  logo.gif]
بر روی عکس بالا کلیک کنید.

فاطمه بازدید : 554 سه شنبه 14 شهریور 1391 نظرات (3)
شیخ کلینى و دیگران از ابو ایوب جوزى نقل مى‏کنند که گفت: ابو جعفر منصور
شبانه به سراغ من فرستاد.
پس نزد او رفتم. منصور بر صندلى نشسته و
روبه ‏رویش شمعى قرار داشت و در دستش نامه‏اى بود.
چون به او سلام گفتم نامه
را به سویم افکند در حالى که مى‏گریست گفت: این نامه محمد بن سلیمان، والى
مدینه، است که در آن ما را خبر داده که جعفر بن محمد به‏ درود حیات گفته
است. آنگاه سه مرتبه گفت: «انا لله و انا الیه راجعون‏». دیگر مانند جعفر
کجاست
؟آنگاه به من گفت: بنویس. من در جاى کتابت نشستم منصور گفت: بنویس اگر
جعفر به کسى بعد از خود وصیت کرد او را پیش آر و گردنش را به شمشیر بزن.
در پاسخ او نوشتند: جعفر بن محمد به پنج نفر وصیت کرده است: ابو جعفر
منصور، محمد بن سلیمان، عبد الله و موسى از فرزندانش و حمیده.
منصور با
دیدن نام این افراد گفت: هیچ راهى براى کشتن اینها وجود ندارد.


ابن
شهر آشوب در مناقب از داود بن کثیر رقى، نقل کرده است که گفت: یکى از اعراب
نزد ابو حمزه ثمالى آمد. ابو حمزه از او پرسید: چه خبرى دارد؟گفت: جعفر
صادق (ع) از دنیا رفت. ابو حمزه فریاد بلندى کشید و بى‏هوش افتاد. چون به
حال آمد پرسید: آیا به کسى وصیت کرده است؟پاسخ داد: آرى به عبد الله و
موسى، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصیت کرده است.

پس ابو حمزه خندید و
گفت: سپاس خدایى را که ما را به هدایت رهنمون شد و بیان کرد براى ما از
کبیر و راهنمایى کرد ما را بر صغیر و امرى عظیم را پوشیده داشت. چون از
منظور وى پرسش کردند گفت: مقصود بیان کرد عیوب کبیر (بزرگ) را و بر صغیر
(کوچک) دلالت کرد و صغیر (موسى) را به اوصیا اضافه کرد و او را از جمله
آنان دانست و امر امامت را با وصیت‏به منصور نهان داشت‏براى آنکه اگر منصور
از وصى پرسش کند به او گفته مى‏شود وصى امام، تو هستى. عبد الله، اگر چه
بزرگ‏ترین فرزند امام صادق (ع) بود، اما عیبى جسمانى داشت او افطح بود حال
آنکه امام نباید نقصى و عیبى داشته باشد. معذلک وى نسبت‏به احکام دین هم
آگاهى نداشت.


مسعودى در مروج الذهب نویسد: در سال ۱۴۸ هجرى ده سال از
خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على
بن ابى طالب وفات یافت وى در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک
سپرده شد.
به هنگام وفات ۶۵ سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده
بودند. در این قسمت از بقیع بر قبور آنان سنگ مرمرى است که بر روى آن نوشته
شده:

«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله مبید الامم و محیى الرمم هذا
قبر فاطمه بنت رسول الله (ص) و سیده نساء العالمین و قبر الحسن بن على بن
ابى طالب و على بن الحسین بن على بن ابى طالب و محمد بن على و جعفر بن محمد
علیهم السلام‏».

در تذکره الخواص حکایت نوشته روى این مرمر از واقدى نقل شده است.
____________________________________________________
کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۱۰
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى کرمانى
[تصویر:  23089c60-deb7-4bf8-a510-e5c4bb36d426.jpg]
=----------------------------------------------=
پیشاپیش شهادت آقا امام صادق(ع) را به تمامی شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم.

aghile بازدید : 563 یکشنبه 29 مرداد 1391 نظرات (3)

کلمه  «عید» از ریشه عود گرفته شده و به معنای بازگشت است،  وقتی میگوییم "عید نوروز "  یعنی روزی که اولین روز سال دوباره بازگشته است ، بهار دوباره به ما روی آورده است  و در فرهنگ عامه اینگونه جا افتاده است که هر اتفاقی که همراه با خوشی و فرح  و  خوش یمنی و سعادتمندی باشد  عید نامیده شود. در حالت کلی عید مفهوم بازگشت و حلول دوباره یک روز مبارک و خاص از سال را  میرساند.

واژه «فطر» از فطرت گرفته شده و به معنای سرشت است. بنابراین :


 

aghile بازدید : 504 پنجشنبه 26 مرداد 1391 نظرات (0)
in the name of allah
hello
one of the actions that the Iranian young Muslims have done in the past three years is Burning obelisk
There has been a lot of questions about this action from the beginning and it has many reaso
In this article after introducing obelisk as a symbol and studying it’s status in the world and in some religions ,the reasons of it’s burning will be explained so that the questions about it can be fully answered
313 بازدید : 429 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (1)

                                                                   القدس لنا

                  آیامیدانی تابه حال چندکبوتر درآسمان قدس کشته شده است؟؟؟

امروزکبوتری درآسمان قدس کشته شد...

دیروزنیزیک سربازاسرائیلی کبوتری  رادرآسمان نشانه گرفت ود...

فرداهم حتماوقتی ازخواب بیدارمی شوی می شنوی که کبوتری دیگرکشته شده است

اسرائیلی هابه هیچ کس رحم نمی کنند...

آیامی دانی تابه حال چندکبوتردرآسمان قدس کشته شده است؟؟؟

قدس شهری زیبابود...

شهرپیامبران...

ومحل آمدورفت فرشتگان...

امااکنون قدس!!

امااکنون قدس چکمه گاه اسرائیلی هاست...

شهردیوان و شیاطین وپلیدان...

شهرتوپ وتفنگ وگلوله وتانک...

تانک های اسرائیلی خانه هاراخراب می کندوانسان هارامی کشد...

دیگردرقدس کسی نغمه ای می خواند

حتی کبوتران این شهرهم دیگرسرودشادمانی سرنمی دهند...

ومردمانش سلاحی جزسنگ ندارند.

برخیز!!

برخیزای قدس وبالهای زخمی ات رابگشای...

برخیزوبالهای زخمی ات رابگشای

ای تبرک شده به خاک پای پیامبران...

ای شهرزخم خورده ی دوران...

ای جایگاه رفت وآمدفرشتگان...

برخیزوبالهای زخمی ات رابگشای که امروز روز آزادی توست

ای چکمه گاه ازخدابی خبران...عاشقانت رهسپارومردان وزنانت پایداروآزادگانت مشتاق

لحظه ی دیدار

                       ماراچشم کی به روزآزادی توروشن می شود؟؟؟

                            وکدامین روز روزسجده ی شکرمن درنمازپیروزی وآزادی تو خواهدبود؟؟

زنده ایم...زنده ایم وهمچنان انتظارمی کشیم تاچکمه پوشان غاصب که مردان وزنانت رابه

جرم انسان بودن وزیربارظلم نرفتن آواره ی بیابانها کردندرابه درک واصل کنیم وسرودرهایی

رادرسرتاسرسرزمینت طنین اندازیم.

                                                   به امیدآن روزانشاالله.

.................................................................................................

((درروزجمعه راهپیمای روزقدس راارج نهاده وبه دفاع ازمظلوم برمی خیزیم.))

تعداد صفحات : 14

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا از عملکرد سایت و موضوعات راضی هستید؟
    بیشترین مطالب درباره چی باشن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 413
  • کل نظرات : 189
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 141
  • آی پی امروز : 137
  • آی پی دیروز : 172
  • بازدید امروز : 239
  • باردید دیروز : 365
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 2,407
  • بازدید ماه : 7,687
  • بازدید سال : 42,327
  • بازدید کلی : 582,475